سلام و درود بر شهدای هفتم تیر
انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی حادثه بمب گذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران است که در ۷ تیر ۱۳۶۰ منجر به کشتهشدن هفتاد و پنج نفر از اعضای این حزب شد.[۵] این انفجار در ساعت ۲۰:۳۰ در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران در سالن اجتماعات حزب واقع در سرچشمه تهران در جلسه ای که برای بررسی انتخابات ریاست جمهوری آینده برگزار می شد، رخ داده و منجر به کشته شدن اعضای حزب جمهوری اسلامی که در مجلس شورای اسلامی و هیئت دولت عضویت داشتند، شد. در این حادثه سید محمد حسینی بهشتی رئیس دیوان عالی کشور و دبیر کل حزب از جمله کشته شدگان بود.
*مرتضی محمدخان که از این انفجار جان به در بردهاست این واقعه را چنین شرح میدهد:
بهشتی هم پشت همین میز نشسته بودند و مدت کوتاهی از شروع جلسه نگذشته بود که بمب عمل کرد و دفتر حزب منفجر شد، در ردیف جلوی من محمد منتظری نشسته بود، باغانی و قندی هم در اطراف من بودند. جواد سرافراز، در ردیف پشت من بود… وقتی بمب منفجر شد ما یک زردیای دیدیم و دیوار را من دیدم که زرد شد و انفجار… در آن شرایط همه قرآن میخواندند و ناله هم شنیده میشد ولی بیشتر همه قرآن میخواندند و شهادتین میگفتند، صداها به تدریج کمتر میشد، و بعد هم از بالا مثل اینکه یک جرثقیل آوردند که این طاق یکتکه را بردارند. جرثقیل نتوانست سقف را بلند کند و زنجیرش پاره شد و دوباره این طاق افتاد روی آوار، البته در این شرایط افراد در لابهلای صندلیها قرار گرفته بودند. عبدالکریمی نماینده لنگرود، که در حال قرائت قرآن بود، در همین شرایط شاید با افتادن مجدد طاق، شهید شد. از بعضی دوستان دیگر هم صداهایی میآمد، بعداً متوجه شدم که تقریباً سرم روی سینه آقای باغانی بود و این بنده خدا داشت به لقاءالله میرفت. صداها، از هزاران نفری که روی پشتبام ایستاده بودند شنیده میشد، که هیچ کاری هم از دستشان برنمیآمد. گویا در فضای روی طاق گرد و خاک بوده، اینها با پاشیدن آب، قصد رفع کردن گرد و خاک را داشتند، غافل از اینکه این کار تمام منافذی که برای تنفس ما وجود داشت مسدود میکرد. با حدود ۴ ساعت، احساس کردم که مقداری راه تنفس ایجاد شد و دست چپم را از زیر خاک بردم بالا و دست مرا پیدا کردند.
------------------------------------------------------------------------------------------