رفتن به محتوای اصلی
x

دهه کرامت

اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
...خداوند جل جلاله می‌فرماید: «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](علیه السلام) فرمود : [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.

ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹.

علی بن موسی بن جعفر (علیه السلام) معروف به امام رضا (۱۴۸۲۰۳ق) هشتمین امام شیعه اثناعشری است. امام رضا(ع) در طول مدت ۲۰ سال امامت، با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال) و مأمون (۵ سال) همزمان شد. در روایتی از امام جواد(علیه السلام) آمده است که لقب رضا از سوی خداوند به پدرش داده شده است. او به عالم آل محمد نیز شهرت دارد.

امام رضا(علیه السلام) توسط مأمون عباسی به اجبار به خراسان آورده و به اکراه، ولیعهد مامون شد.

حدیث سلسلة الذهب که در نیشابور از ایشان نقل شده معروف است. مأمون میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب جلسات مناظره‌ تشکیل می‌داد که سبب شد همگی به برتری و دانش او اقرار کنند.

آن حضرت در طوس به دست مأمون به شهادت رسید. حرم او در مشهد زیارتگاه مسلمانان است.

******************************************

فاطمه مشهور به حضرت معصومه(سلام الله علیها) دختر امام کاظم(علیه السلام) و خواهر امام رضا(علیه السلام) است. او که برای دیدار با امام رضا(علیه السلام) به ایران مسافرت کرد، در راه بیمار شد و در قم درگذشت و همان‌جا دفن شد. در منابع تاریخی اطلاعات زیادی درباره زندگی‌نامه حضرت معصومه(سلام الله علیها) از جمله تاریخ تولد و وفات وی ثبت نشده است.

شیعیان فاطمه معصومه(س) را بسیار بزرگ می‌دارند، برای زیارت او اهمیت قائل‌اند و روایاتی درباره او نقل می‌کنند که از شفاعت وی برای شیعیان سخن گفته شده و بهشت پاداش زیارت او دانسته شده است. همچنین می‌گویند پس از حضرت زهرا(سلام الله علیها)، او تنها زنی است که از امامان برای او زیارتنامه روایت شده است.

مرقد حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم واقع شده است.

***********************************

احمد بن موسی بن جعفر ملقب به شاهچراغ و مشهور به سید السادات الاعاظم، از فرزندان امام کاظم(علیه السلام) است. او از امامزادگان مشهور در ایران است که در زمان خلافت مأمون به ایران سفر کرد و با شنیدن خبر شهادت امام رضا(علیه السلام)، در شیراز ماند و در همان‌جا به شهادت رسید. مقبره وی در شیراز، مدت‌ها مخفی بود.

انتساب لقب شاهچراغ

منشأ این لقب داستان‌ها و افسانه‌ها و کتب متأخر است و در منابع متقدم هیچ اشاره‌ای به آن نشده است.[۱۷] در برخی کتاب‌ها آمده است:

تا زمان عضدالدوله، کسی از مدفن شاه چراغ(ع) اطلاع نداشت و مکان حاضر، تل گلی بیشتر نبود که در اطراف آن خانه‌های متعدد وجود داشت. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه‌ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می‌دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می‌درخشد و تا طلوع صبح نورش به نظر می‌رسد. چند شب جمعه مراقب بود و روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت. با خود اندیشید شاید این مکان قبر یکی از امام زادگان یا اولیای خدا باشد و بهتر است که امیر عضدالدوله را بر این وضع آگاه نماید. هنگام روز به همین قصد به سرای عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آن چه را دیده بود، به عرض رسانید. امیر و حاضران از بیانش در تعجب شدند. درباریان که چنین موضوعی را خلاف می‌دانستند، هر کدام با سلیقه خود چیزی بیان کردند. یکی گفت: پیرزن به علت ضعف قوا، شب خوابش نمی‌برد. و هر کس سخنی می‌گفت. عضدالدوله گفت: «نباید چنین باشد که شما می‌گویید. سخنان این زن در دل من اثری نیکو باقی گذاشت؛ زیرا می‌گوید که این چراغ، فقط در شب‌های جمعه، آن هم در ثلث آخر شب دیده می‌شود نه همه شب‌ها و نه تمام شب جمعه. با توجه به این موضوع، بایستی دقت بیشتری داشت؛ باشد که سری از اسرار مکشوف گردد.» به هر حال قرار شد که اولین شب جمعه آینده، شخصاً درون خانه پیرزن به مهمانی رود و خود چراغ را معاینه و مشاهده کند. چون شب جمعه فرا رسید، شاه به خانه پیرزن آمد. چون ثلث آخر شب شد، چشمش را متوجه سمتی نمود که چراغ را به او نشان می‌داد، وی آشکارا نور چراغ را دید و در شگفتی عجیب بماند. حیران و متفکر به سرای خویش بازگشت و با خود گفت: «این آثار و علایم چگونه و از کجا می‌تواند باشد و آیا آن چه را دیده‌ام، خواب بوده است یا بیداری؟»

در همین تحیر و تفکر، به خواب رفت. در عالم رؤیا سیدی بزرگ وار و جلیل القدر را زیارت کرد که به او فرمود:‌ ای امیر از چه در خیالی؟ در این محل، مدفن من است و من احمد بن موسی الکاظم هستم و برای اطمینان خاطر خود، کسی را در همین محل نزد ما بفرست تا انگشتری به جهت تو بفرستم.» و چون عضدالدوله چنین بدید و بشنید، شادمان از خواب بیدار گردید...